نتایج جستجو برای عبارت :

دریای چشمت آنِ من

  روز ازل عشق تو شد باعث پیدایش من
من خود طوفان و تو هم ساحل آرامش من 
 
هیچ عجب نیست که با دست خودت رام شدم
در بر و آغوش تو جا می شود آسایش من 
 
از دل و جانم زده ام تا که غمت بیش کنم 
چهره ام از گریه پر است این همه پیرایش من
 
لختی امانم بده ای دیده دمی پلک ببند 
سیل محبت به ره افتاده از این بارش من
 
با دل پر مهرت اگر بر سر من دست کشی
تا قد و بالای بلندت برسد دانش من 
 
صحبت خود نیست ولی با تو سخن ها دارم 
با خطر شورش چشمت چه کند سازش من ؟؟
بلوریست آبی رنگ و درخشان.مسحور کننده و هم رنگ چشمهایت.مسموم میکند...میخواهم تو شوم...در خونم حل میشود.منجمد میشوم و آبی تر از همیشه خودم را در حال دست و پا زدن درچشمهایت می یابم.
بگو چگونه میتوان فراموش کرد لحظه درخشیدن مرواریدهای غلطان از گوشه ی چشمت را...که مرا از چشمت ب گوشه ای از این دوزخ انداخت...
آه ای اهریمن ترین اهریمن روزگارم.دوزخ همان جاست که تویی وجود نداشته باشد...
دانلود آهنگ جدید عاشقانه خیلی زیبا از رضا بهرام به نام در پی چشمت چشمات شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang dar pey chashmat shahr be shahr khane be khane shodam ravane
دانلود آهنگ در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه رضا بهرام
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه ♩♫/
گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه ♩♫/
آرام آرام آتش به دلم زدی بنشین که خوش آمدی رویای من ♩♫/
این تویی این جان من شوق چشمان
دانلود آهنگ لری غمگین به نام دوتا چشمت دوتا کاسی عسل بی از سایت موزیک ایرانی
Ahang Dota Cheshmet Do Ta Kase Asali
دانلود اهنگ دوتا چشمت دوتا کاسی عسل بی - موزیک ایرانی
دوتا چشمت دوتا کاسی عسل بی
کمون برگلت ضرب المثل بی ، کمون برگلت ضرب المثل بی ..
به گردن تو مونده زنجیر یادگاری
درش بیارمه دلسوزی نداری ، درش بیارمه دلسوزی نداری..
نیتنم بنگت کنم نه خوت ایایی
بی وفایی پی تنه وی مو نیایی ، بی وفایی پی تنه وی مو نیایی
لینک دانلود آهنگ
#مجالس+
#دیوارنوشتهای من
#فریدون مشیری
 
باز، از یک نگاه گرم تو یافت، همه ذرات جان من هیجان!همه تن بودم ای خدا، همه تن، همه جان گشتم ای خدا، همه جان!چشم تو ــ این سیاه افسونکار ــ بسته با صدفریب راهم راجز نگاهت پناهگاهم نیست! کز تو پنهان کنم نگاهم را.چشم تو چشمه ی شراب من است، هر نفس، مست ازین شرابم کنتشنه ام، تشنه ام. شراب، شراب! می بده، می بده، خرابم کن.بی تو در این غروب خلوت و کور، من و یاد تو عالمی داریم.چشمت آیینه دارِ اشک من است، شبچراغی و شبن
امام ششم ع فرمود ای پسر آدم اگر دل ترا پرنده  ای بخورد سیرش نکند واگر بر چشمت سوراخ سوزنی نهند آنرا بپوشاند تو خواهی با این دو عضو کوچک سلطه آسمانها و زمین را بشناسی اگر راست میگویی این خورشید است که مخلوقی از مخلوقات خداست اگر توانستی چشمت را بان بدوزی چنان ست که تو میگویی  شرح حاصل روایت اینستکه انسان در برابر ذات باریتعلو بی نهایت  حقیر ونادان و نا چیز است و خدا که واهب خیر واعظی گم ال او است باو آن استعداد را نداده که بتواند حقیقت دات خدا
متن آهنگ گل من رضا بهرام
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانهآرام آرام آتش به دلم زدی بنشین که خوش آمدی رویای مناین تو این جان من شوق چشمان من عاشق ها میکشی زیبای مندر پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه
ادامه مطلب
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست
چه جای دم زدن نافه‌های تاتاریست
بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق
که مست جام غروریم و نام هشیاریست
خیال زلف تو پختن نه کار هر خامیست
که زیر سلسله رفتن طریق عیاریست
لطیفه‌ایست نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست
جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بار دلداریست
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آ
دانلود اهنگ مثل تو دنیا ندیده فصل عشق ما رسیده (ورژن اصلی)
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه./!♬!گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه./!♬!»∵♫✿♫∷«آرام آرام آتش به دلم زدی بنشین که خوش آمدی رویای من./!♬!این تو این جان من شوق چشمان من عاشق ها میکشی زیبای من./!♬!در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه./!♬!گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه./!♬!»∵♫✿♫∷«
دانلود اهنگ مثل تو دنیا ندیده فصل عشق ما رسیده (ورژن اصلی)
مثل تو دنیا ندید
عشق و دوری را خدا تقدیر کرد حکمتش بوده ولی با جبر کرد جسم خاکی را فراقت پیر کرد چون کنم وقتی که نتوان صبر کرد ? چشمت آنطوری به قلبم تیر کرد نیشتر گویا ز چنگ ببر کرد چشم چون نقش تو را تصویر کرد این دلم در گریه کار ابر کرد دل بسی ناله ی بی تاثیر کرد دور شد غربت مرا در قبر کرد ...
دانلود آهنگ میشی فداش محسن ابراهیم زاده به همراه متن از رسانه رز موزیک با بالاترین سرعت و قابلیت پخش آنلاین در قالب mp3.
لطفا این آهنگ رو به اشتراک بگذارید و از بخش دیدگاه ها، نظر خود را درباره آن با ما در میان بگذارید.
جهت حمایت از ما رز موزیک را به دوستان خود معرفی نمایید و از بخش محسن ابراهیم زاده بازدید کنید.
Download Music Mohsen Ebrahimzadeh–Mishi Fadash + Lyrics
کار دنیارو باش تا که میشی فداش چجوری آخه انقده راحت میذاره میره
چی میخواستی چی شد همه بحثا بیخود تو می
دانلود آهنگ میشی فداش محسن ابراهیم زاده به همراه متن از رسانه رز موزیک با بالاترین سرعت و قابلیت پخش آنلاین در قالب mp3.
لطفا این آهنگ رو به اشتراک بگذارید و از بخش دیدگاه ها، نظر خود را درباره آن با ما در میان بگذارید.
جهت حمایت از ما رز موزیک را به دوستان خود معرفی نمایید و از بخش محسن ابراهیم زاده بازدید کنید.
Download Music Mohsen Ebrahimzadeh–Mishi Fadash + Lyrics
کار دنیارو باش تا که میشی فداش چجوری آخه انقده راحت میذاره میره
چی میخواستی چی شد همه بحثا بیخود تو می
دانلود آهنگ رضا بهرام گل عشق
با نیکی دیلی همراه باشید با یک ترانه ی شنیدنی از ♫ رضا بهرام بنام گل عشق به همراه متن آهنگ و پخش آنلاین با بالاترین کیفیت ♫
Legal
download : Artist: Reza Bahram – Track: Gole Eshgh With Text And Direct
Links And Play Online Song Quality 320 & 128 In Nikidaily
متن آهنگ گل عشق رضا بهرام
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
در پی چشمت… ●♪♫ شهر به شهر؛ خانه به خانه شدم روانه! ●♪♫ گلِ عشقم را چیدی دانه به دانه؛ چه عاشقانه! ●♪♫ آرام آرام؛ آتش به دلم زدی ●♪♫ بنشین که خوش آمدی؛ رؤیای م
برای دیدن چشمت شتاب خواهم کرد
تمام آیِنِه هارا جواب خواهم کرد
بلور چشم تو زیباترین نیاز من است
بر این نیاز مقدس شتاب خواهم کرد
اگر چه ثانیه ها آیهء عذاب منند
تمام ثانیه هارا حساب خواهم کرد
غزل که تاب ندارد برای گفتن تو
هزار مثنوی از تو کتاب خواهم کرد
چراغ روشن چشمت هزار خورشید است
به احترام تو خورشید را قاب خواهم کرد
(شرار آه دلم تا زبانه می گیرد)
به وعده های چنانی مجاب خواهم کرد
اگر که پا بگذاری به چشم بی خوابم
دو چشم خسته وبی تاب را خواب خواه
دانلود آهنگ رضا بهرام گل عشق
همینک شنونده ترانه جدید رضا بهرام بنام گل عشق از تو باشید از رسانه آپ موزیک
Exclusive Song: Reza Bahram | Gole Eshgh With Text And Direct Links In UpMusic

متن موزیک گل عشق از رضا بهرام:
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه
شم روانه گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه ♩♬♫آرام آرام آتش به دلم زدی بنشین که خوش آمدی رویای من ♩♬♫این تو این جان من شوق چشمان من عاشق ها میکشی زیبای من ♩♬♫در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه ♩♬♫
ش
همیشه، سعی کن دستت محکم تو دست خدا باشه، و هیچی غیر از خدا نبینی .. یه روزی ام که چشات نتونست ببینه خدا رو! اون موقع فقط و فقط بگردی که خدا رو پیدا کنی، که غیر از خدا چشمت، نبینه ..
 
دنیا رو زینت دادن برای ما
حواسمون باشه، نفروشیم آخرتمون رو ..
امشب شب سختی بود برای من. شاید برای تو هم. برای من که باید اشک گوشه ی چشمت را پاک میکردم و تحمل. برای تو که سفره ی دلت را باز کردی. برای دلم....
حتم دارم که با این طینت پاک، عاقبت بخیر خواهی شد. اگر ارباب نظر کند... اگر اگر اگر خودت هم بخواهی ...
ای شمس من ، برهان من، فرمانده و خاقان منای جان من جانان من ، ای برتر و سلطان منروح مسیحی دم تویی ، درمانگر این خسته تنچون بر تو وصلم میشوم ، شاهد به جنات عدنگوید چه این پروانه در ، وصف دو چشمت ماهروآیا که پیدا می شود ، روی تو در این انجمندر حال عشاق آمده ، مجنونی و سرگشتگیپیر و مرادم پا بنه ، در بزم و شوری درفکن
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
 
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی، ای کوکب هدایت
 
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان واین راه بی نهایت
 
پ. ن:یه چیزی هم میگم و چراغا رو خاموش می‌کنم و می‌ذارم به حال خودتون باشین : کاشکی هنوز مهسو اینجا رو میخوند:) 
زندگی بی تو چه بی معنی بود مثل شاهی که به سر تاج نداشت روبه رویت من و من کرد و نگفت در دلش گفت و زبان واج نداشت چشمت آن گوهر بی همتا بود کس ولی جرات تاراج نداشت خنده بعد از تو نیامد به لبم برگ سبزی تن خود کاج نداشت خواست تا جنگ کند با تقدیر فیل درمانده ولی عاج نداشت غم هجران سحری کشت مرا صبح دولت شب محتاج نداشت ... #الهام_ملک_محمدی
زندگی بی تو چه بی معنی بودمثل شاهی که به سر تاج نداشتروبه رویت من و من کرد و نگفتدر دلش گفت و زبان واج نداشتچشمت آن گوهر بی همتا بودکس ولی جرات تاراج نداشتخنده بعد از تو نیامد به لبمبرگ سبزی تن خود کاج نداشتخواست تا جنگ کند با تقدیرفیل درمانده ولی عاج نداشتغم هجران سحری کشت مراصبح دولت شب محتاج نداشت ...#الهام_ملک_محمدی
دانلود آهنگ جدید میشی فداش از محسن ابراهیم زاده به همراه متن از رسانه رز موزیک با بالاترین سرعت و قابلیت پخش آنلاین در قالب mp3.
از بخش آهنگ های محسن ابراهیم زاده بازدید کنید.
Download Music Mohsen Ebrahimzadeh–Mishi Fadash + Lyrics
کار دنیارو باش تا که میشی فداش چجوری آخه انقده راحت میذاره میره
چی میخواستی چی شد همه بحثا بیخود تو میمونی تو خلسه ی نبود حسشو حال و هواش
کار دنیارو باش تا که میشی فداش چجوری آخه انقده راحت میذاره میره
چی میخواستی چی شد همه بحثا بیخود تو می
عشق من در وقت عشقت درد شدهر که بعد از عشق ماند مرد شد
زن شدن ساده نبود اما به مندل من در عشق او بس طرد شد
قلب من با یک نگاهت در جنونتو دلت با بی نگاهی سرد شد
او که خود از سنگ بودش آن دلشتا تو را دید سنگ دل هم گرد شد
روح آدم بند می‌خواهد نشدروح هم وقتی تو بیند خَرد شد
بر تو می خواهم مرا عاشق‌ترینزلف چشمت بر بدان سردرد شد
از خدا خواهم تو را اما ندادچون نگاهت بر خدایم جَرد شد!
گفتم از آتش عشقت ، که مرا سوزاندهکان منی برده و خاکستر آن جا ماندهگفتم از نور دو چشمت که به راهم اوردمطلع شعر مرا ، بیت تو زیبا کردهگفتم از ساغر ساقی ، که به جانم میریختمستی ی هر شب ما ، ذکر تو بر پا کردهگفتم از حال خوشم ، شور سماعی خاموشپر شدن از خود و هر چیز که او پر کرده
+خواب نمی برد مرا..
+به محبت های نطلبیده فکر میکنم، مثل وقتی که از کسی هیچ انتظاری نداری و یک دفعه به خودت می آیی وسط اتفاقاتی شیرین هستی که مسببش اوست که حتی به چشمت هم نمی آمده، چه رسد به خیالت! که درباره ش لحظه ای فکر کنی.
بدی و حواس پرتی من که اثبات شده ست، اما دست روزگار هم بی تقصیر نیست در نادیده گرفته شدن آنهایی که به عدالت دیدنیترند.
و آن اصطلاح معروف که ای تف توروت روزگار که البته به زبان محلی بس دلنشین تر است!
دانلود آهنگ آصف آریا آتیش
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * آتیش * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , آصف آریا باشید.
دانلود آهنگ آصف آریا به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Asef Aria called Atish With online playback , text and the best quality in mediac
متن آهنگ آتیش آصف آریا
هی این پا اون پا میکنی و بد با دلم تا میکنی تو خودت نمیدونی با من چیکارا میکنییه ذره بازیگوشی و همش میری تو گوشی چقدم بهت میاد لباسی که میپوشیدیوونه شد
میشود تنها شویم یک بوسه از چشمت کنم؟حلقه ی پیوندمان را دزدکی دستت کنم؟میشود هر ثانیه نام مرا نجوا  کنی؟من بگویم “جان” ولی با بقیه بدتا کنی؟میشود آغوش تو منزلگه جانم شود!؟چشم تو جانم بگیرد عشق مهمانم شود؟میشود مردم بدانند من چقد دیوانه ام؟جز تو دیگر هیچ بینم با همه بیگانه ام.؟!آنقدر دیوانه ام تا هر که میبیند مراآه تلخی میکشد با خنده میپرسد چرا؟
 
 
 
تو در دنیای من مفهوم رستاخیز بودیمن ایران و تو با بی رحمی ات چنگیز بودیبه قدری گریه کردم در وجود آبی نماندهکویری تشنه ام گاه ابر باران خیز بودیمرا هر گاه دیدی تیری از چشمت روان گشتبه یک دم قاتل و مسیحا نیز بودیبه فصل سرد تنهایی مرا خو داده بودیبهارم رابه یغما برده ای پاییز بودیاگر جانی بلای جان من هم می شوی دوستبرای زیستن چاره و دستاویز بودی#الهام_ملک_محمدی
 امام صادق  ع فرمود  افت دین  حسد وخود بینی وبالیدن  است 6 رسول خداص فرمود خدای عزوجل بموسی بن عمران  ع  فرمودای پسر عمران ع بر انچه از فضل خود بمردم داده ام  حسد مبر و چشمت. را. دنبال ان دراز مکن ودلت را پی ان. مبر  ریرا حسد برنده از  نعمت من  ناراحت است واز تقسیمی که مبان بندگانم کرده ام. جلو  گیر است.  و کسیکه چنین باشد من ار او نیستم واو از من نیست   میان من واوارتباط واشنایی نباشد
ای گنبد گیسوپریشان، ماه زائرکش
ای هر خیابان با قدمهای تو عابرکش
هم اشک چشمت بی نهایت آیت الکرسی ست
هم حیلهء لبهات در لبخند کافرکش 
در کوه نور ِگونه ات الماس می بینم
ای چشمهایت هند، ابروهات نادرکش
پشت سرت صحرا به صحرا عشق می ریزد
لیلا ترین! آوازهء عشقت مهاجرکش
خون هزاران مثل فرهاد است در راهت
ای ابرویت شمشیر، شیرینِ معاصرکش
از رودکی تا منزوی دیوانه ات بودند
ای در غزل دَه قرن چشمان تو شاعرکش 
امیرعلی سلیمانی
مگر که باز رخت از پس نقاب در آمد؟و یا که‌ صبح‌ دمیدست و آفتاب در آمد؟همین که‌ خلق دو ‌چشمت تمام گشت خدا گفت:مبارک است، مبارک، چه ‌خوب از آب در آمدتویی که نقطه بسمِ اله کتابِ خداییز شرح خال سیاهت علی کتاب در آمدیداللهی و‌ نبی دید در میانه میداناز آستین خدا دست بوتراب در آمدگره زدم دل خود را فقط به زلف سیاهتچه راست راه من از بین پیچ و تاب درآمدبنازم این همه رحمت، که بارها همه دیدندگناه تا به نجف آمد و ثواب درآمدعلی مقدم (عاصی خراسانی)
متن حکایت :
روزی شخصی نزد طبیب رفت و گفت شکم من به غایت درد می کند آن را علاج کن که بی طاقت شده ام طبیب گفت : امروز چه خورده ای؟ مریض گفت : نان سوخته طبیب غلام خود را گفت : داروی چشم را بیاور تا در چشم او کشم مریض گفت : من درد شکم دارم داروی چشم را چه کنم ؟ طبیب گفت : اگر چشمت روشن بودی نان سوخته نمی خوردی
باز نویسی حکایت : روزی، فردی به دیدن پزشک می­رود و به او می­گوید:شکم من بسیار درد می­کند آن را درمان کن که بسیار من را اذیت می­کند. پزشک گفت: امروز چه
یه امشبو بزار عاشق بمونیم
عاشق چیو نمیدونم 
فقط یه حسی توی بدن ادم چرخ میزنه
شایدم الان از زندگی خوشم‌میاد 
شاید فقط متنفر نبودن حس خوبی بهم داده 
شاید یه وقتایی یه چیزایی ریزی به چشمت میاد توی اسمون تاریک شب 
شاید چراغای روشن شهر شاید بادی که از پنجره ماشین میخوره به صورتت
شاید یه اهنگ که معنیشو هم حتی نمیفهمی
شاید یه زبون دیگه 
ولی هرچی که هست قشنگه 
- هروقت منتظر شروع نماز جماعت هستم جای نگاه کردن این ور و اون ور، 70 تا استغفرالله. اگه تو سجده بگم که خیلی خوبه.
- نگاه حرام یعنی تو خیابون یا تو اتوبوس که هستی اصلا به بیرون یا حداقل پیاده رو ها نگاه نکن که ناخودآگاه چشمت به اون خانومای بی حجاب نیفته. یاعلی محمد.
 - مسخره کردن یعنی همین حرفای الکی که به رفیقات میزنی. نباید بزنی.
ان شاءا... رعایت کنم
?﷽? ? هی نگاهت بڪنم گم بشوم در چشمت ! گـم شـدن … در شبِ چشمان تو پیـــدا شـدن اسـت … ?⚌⚌⚌⚌⚌⚌?️ ? شهید راه نابودی اسرائیل ? ?⚌⚌⚌⚌⚌⚌?️
نوشته گم شدن در شب چشمان تو پیدا شدن است … اولین بار در شهید محمد مهدی لطفی نیاسر. پدیدار شد.
هم وزن غزل های منی ای غزل من
حوای منی ، لیلی و شیرین، عسل من
در خاطر من مانده هنوز آهوی چشمت
جای تو همین جاست فقط در بغل من
احساس من احساس قشنگی است یقینا
مدیون من پس تو فقط در قِبَلِ من
من مانده ام اما تو چرا رفته ای از دل
حیرت زده ام من خود من از عمل من
بی تو دگر از حال دلم هم خبری نیست
من منتظرم تا برسد پس اجل من
                        28/4/1398
توی شهر که قدم میزنی از کنار هزارن آدم رد میشی، آدمایی که هر کدوم کتابی واسه خودشون هستن با هزار داستان متفاوت با هزارن آمال و آرزو، کاخ آرزوهایی که شاید شروع نشده فرو ریخته و یا نصفه و نیمه رها شده، بعضیاشونم تکمیل شده.
داری قدم میزنی، چشمت بافت شهر رو زیر و رو میکنه،
ادامه مطلب
ابن کثیر گوید امام صادق ع در باره ایه شریفه 40 سوره 27 کسی که دانشی بکتاب داشت کسی که دانشی بکتاب داشت اصف بن برخیا بقول مشهور  گفت من ان تخت را نزد تو اورم  پیش از انکه چشمت را بهم زنی انگاه انگشتانش را باز کرد وبر سینه اش گذاشت و سپس فرمود بخدا که همه علم کتاب نزد ماست ولی اصف اندکی از انرا میدانست واز برکت همان مقدار بود که توانست تخت بلقیس را در چشم بخم زدنی سلیمان حاضر کند و خدایتعالی ابن داستان را در سوره  نمل بیان مبکند 
در دیدار کارگزاران حج: حج، هم نمایش بندگی و خشوع است و هم عامل اجتماعی وحدت و برادری و یکرنگی/میگویند حج را سیاسی نکنید. یعنی چه؟ ایجاد وحدت، دفاع و حمایت از ملت فلسطین و یمن یک کار سیاسی است و دفاع از مظلوم، عین تعالیم اسلامی و واجب است. برائت از مشرکین یک فریضه است/ اینکه بیایند و این حرکات سیاسی را منع کنند، آن هم سیاسی است اما یک سیاست ضددینی. اینکه بگویند حق ندارید به آمریکا بگویید بالای چشمت ابروست، یک حرکت سیاسی شیطانی است.
وقتی توی اتوبوس نشستی و داری آهنگ گوش می‌کنی و چشمت به منظره‌های خیابون انقلاب دوخته شده، چند حالت برای آگاهیت می‌تونه وجود داشته باشه..

می‌تونی چیزی نبینی و نشنوی و توی خاطراتت غرق شده باشی یا به آینده‌ای که هنوز نیومده فکر کنی و از ترس اینکه "چی میشه اگه کنکور فلان.." یا هر کوفت دیگه‌ای زهره ترک شی!
می‌تونی چیزی نبینی و به جز اول آهنگ چیزی هم نشنوی و تو خاطراتی که تنها نقطه‌ی اشتراکشون اون آهنگه غرق شی و دستی دستی خودتو بدی به دست احساسا
میدونی تو با گذشت زمان از رفتار های درست و غلط آدما تو ذهن خودت یه شناخت پیدا میکنی و کم کم اگه نتونی تو حال باشی، میری تو ذهنت و با اون آدمی که با شناختات ساختی زندگی میکنی، کم کم حتی اگه اون آدم اشتباهاتشو جبران کرد دیگه نمیبینی و مدام با همون تصویر ذهنیت که قدیمی شده آزارش میدی، با ندیدنت آزارش میدی، این میشه که اون آدم دست از اثبات خودش به تو، میکشه و دیگه انگیزه ای برای تغییر به خاطرت نداره، بذار یه رازیو بهت بگم، یادت باشه آدما ممکنه هر ر
چشمت، گوشت، شامه‌ات، چشایی‌ات، لامسه‌ات و خلاصه تمامی حواست اگر بدون هیچ عیب و نقصی هم کار کنند، یک چیز که نداشته باشی، همه‌ی آن‌ها لنگ خواهند بود!عقل که نداشته باشیم، می‌شویم سیستم بدون پردازنده، می‌شویم مدرسه‌ی بی مدرّس، می‌شویم لشکر بی‌فرمانده!امام یعنی همین!«خدایی که برای حواس ما امامى گذاشته تا ادراک آن‌ها را تصحیح کند، چطور ممکن است همه این خلائق را در شک و سرگردانى و اختلاف وابگذارد و امامى براى آنها معین نکند .
 
دانلود آهنگ ارام ارام اتش به دلم زدی با کیفیت خوب لینک مستقیم Mp3
ارام ارام اتش به دلم زدی | دانلود آهنگ از رضا بهرام
در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه آرام آرام آتش به دلم زدی بنشین که خوش آمدی رویای من این تویی این جان من شوق چشمان من عاشق ها میکشی زیبای من در پی چشمت شهر به شهر خانه به خانه شدم روانه گل عشقم را چیدی دانه به دانه چه عاشقانه dr pi chshmt shhr bh shhr khaneh bh khaneh shdm rvanh gl eshqom ra chidi danh bh danh chh eashghanh ara
آخرای جزوه از همه جاش قشنگ تره:
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست 
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها می
خانم اکسیژن!
عینک میزنی اما همیشه تاکیید میکنی که نمره چشمت خیلی پایین نیست و فقط برای مطالعه میزنی!اما من از وقتی دیدم که روی چشمت هست.بله نمیخوای نشان دهی نقصی داری.بله کمال گرا دوست داشتی.
هر دفعه باید عذر خواهی کنم بابت همان دفعه که با تنه زدن و با کلیشه ی همیشگی ایرانی اشنا شدن دو جوان سه ثانیه چشم در چشم شدیم.شاید بازوی نحیفت درد گرفته بود اما از روی غرور خم به ابرو نیاوردی بلند نشدی و فریاد بزنی سکوت کردی و من دستپاچه تر از ان بودم که بتو
جز خسوف روی ماهت اتفاقی شوم نیست
میپرستم ماه را ،از سجده ام معلوم نیست ؟
آنقَدَر با سرعت این "عاشق شدن" رخ داد که
صحنه ی آهسته اش هم آنچنان مفهوم نیست !
ترکمانچایی که من با چشمهایت بسته ام
بین کشورهای عاشق پیشه هم مرسوم نیست
این درشت افتادنِ چشمت درون عکسها
منکرش باشی ،نباشی،مطلقا از زوم نیست !
لا اقل تا زنده ام سیبی برایم قاچ کن!
در جهنم سهم من چیزی به جز زقّوم نیست
گرچه حاشا میکند اخمت،ولی مانند تو
هیچ کس در مهربانی راحت الحلقوم نیست
ایمان زعف
 از کرونا نه بترس و نه جدیش بگیر
 فقط مراقبت از خودت رو بیشتر کن
قبل غذا خوردن دستت رو بشوری
و
دست آلودت رو تو چشمت نکنی
و
از افراد سرماخورده و دارنده حالتش دور شو 
و دیگر امثال
احتمال مریض شدنت کمتره.
تو خونه موندن اصلاً خوب نیست، خودتون رو بیشتر
به مریض شدن نزدیک می‌کنید.
برایت می سرایم شیونی با ساز افغانی 
که آتش را برقصی از خط دامن به پیشانی 
برایت یک بغل می آورم غلتیده از شهرم 
که گیری سخت در آغوش و گردی خواجه غلتانی 
برایت کاسه ای می آورم از شربت کابل 
که از دستم بگیری مست و در جانت بریزانی 
برایت سوسنی می آورم از دره ی پغمان 
که آن را در نظر بینی و در وصفش فرو مانی 
برایت لحظه ای می آورم از صبح لوگر تا 
خودت را با خیال تازه ای در آن بپیچانی 
برایت جرعه ای می آورم از آتش غزنه 
که بر انگشتر مردانه ات یاقوت بنشا
یا حـ ـسـ یـ ـن
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی عباس من! دیدی اما مانند خواهر ندیدی
 آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را وقتی غریبانه می‌رفت بی یار و یاور ندیدی
 آری در آوردن تیر بی دست از دیده سخت است اما در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی
 حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست آن بهت و ناباوری را در چشم مادر ندیدی
 شد پیش تو نا امیدی، تیر نشسته به مشکت مثل من اطراف عشقت انبوه لشکر ندیدی
 بر گودی گرم گودال خوب است چشمت نیفتاد چون چشم ناباور م
مرد بودم
 
 
میدونستم اگر تا اینجا اومدمباید تا تهش برم
 
میدونستمتعهد دارم به احساسات پاک یه دختر نجیب.
 
میدونستم
خدا خواسته بشم مونس همه تنهاییا و درداش
 
میدونستم
باید بشم مرهم برای همه سختی ها و دردها
 
میدونستممیدونستم این یعنی "مردونگی"
 
و خب چون بضاعتم مزجات بودباید چند برابر بقیه جون میکندم و کندم.کار کردم.
عمرمو گذاشتم.
چشامو گذاشتم. :)
تا وقتی میگم "رو چشمم"یکی بهم بگه چشمت بی بلا . . .
 
حالا دیگه کسی نیستکه وقتی میگم الهی بمیرمبگه "خف
در تمام این مدت برای خوشبخت شدنش دعا میکردم. دعامیکردم که جبران بشود شکستن دلی که دست من نبود و خدا خودش شاهد تلاش هایم بود. از اخرین باری که زیر قبه ارباب دعا کردم تا شنیدن خبر ازدواجش زیاد نمیگذرد. خوشحالم؛ برای زوجیت های جدید. برای هر دختر و پسری که عاقبت در کنار یارشان به ارامش میرسند برای ادامه راه زندگی.
اما به هرحال بعضی شبها راحت نمیگذرد. تمام زندگی ات جلوی چشمت می اید. بی انکه بخواهی.
قصه زندگی ما ادم ها قصه تقدیرها و تغییرها، قصه های ع
فکرکن داری دنبال یه عکس میگردی
فایلهای عکسارو باز و بسته میکنی و پیداش نمیکنی
ریز شدی و داری اسم فایلهارو میخونی که یکیش نوشته دانشگاه
اول ردش میکنی، بعد پیش خودت میگی بذار ببینم چیه
بازش میکنی و چشمت میوفته به گذشته
اینا کجا بوده؟ کی من اینارو کپی کردم اینجا؟
اصن چرا هنوز هست؟
عکسهایی که از دوران شیرین قدیم بوده
عکسهای دو نفره‌ای که توی همشون میخندیم
قلبم داشت از جا درمیومد
داشتم دق میکردم
خواستم پاکش کنم، دلم نیومد
خاموش کردم رفتم خوابی
⭕️بی حجابان غاصبند و غصب دلها می کنندصاحب آن خانه را از خانه بیران می کنند.
صادق آل محمد گفت: دل عرش خداستبی حجابان عرش حق را لانه ی خود می کنند.
خواهرم گر شیر باشی و دلِ شیرت بودهل مبارز با خدا گفتی و مغلوبت کند
گر طلاقی را که مبغوض است بابش باز شدانتهای غصب دلها بود که کارش زار شد.
آتشی کانداختی در کلبه ی عشقِ کسیدودِ آن آتش به چشمت رفته و کورت کند.
یک نصیحت بشنو از من پا مزن بر بخت خویشچون کسی چون تو دلِ شُویت به تسخیر آورد.
توبه کن، بگرد و مایو
▫️
لب سرخ تو قاچ هندوانه
دو چشمت بیت ناب فال حافظ
شب یلدای مویت عاشقانه
#شهراد_میدری
─═┅✰❣✰┅═─
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
دلگیر دلگیرم از غصه می میرم مرا مگذار و مگذر
با پای از ره مانده در این دشت تب دار
ای وای می میرم
سوگند بر چشمت که از تو
تا دم مرگ دل بر نمی گیرم
مرا مگذار و مگذر
بلله که غیر از جرم عاشق بودن ای دوست
بی جرم و تقصیرم مرا مگذار و مگذر
آشفته تر زآشفتگان روزگارم
از غم به زنجیرم مرا مگذار و مگذر
با شهپر اندیشه دنیا گردم اما
در بند تقدیرم
مرا مگذار و مگذر
.‌...
بده که رادیو وقتی پشت فرمونی این اهنگ پخش کنه...اونم درست وقتی که مامانت کنارت نشسته و ذره بین گر
جمعه هاوقت نمازو وحدت وهشیاری است/موسم خوب پرستش لحظه بیداری است/باش اندرنیمه شب میهمان تاسحر/اشک چشمت دردعاها زمزم دلداری است/درکمیل و ندبه آن انقلابی رخ دهد/بهر پیغمبروآلش موعدغمخواری است/بانمازجمعه آن عزتی حاصل شود/روح ایمان و بصیرت باگل همکاری است/دشمن دین باولایت خوار و رسوامیشود/سوی شیطان ستمگر جمعه هابیزاری است/درغروب جمعه گردد یادمهدی پرخروش/چون فراق حضرت او لحظه دشواری است/
مطمئن شدم بودن کنار تو من خوشبخت که نمی کرد هیچ خیلی چیزها مقل سلامتی و
جوانی ام رو هم به پات هدر میدادم....این روزها مدام فکر میکردم به مادرت
پیام بدهم و برسم بگم چه حسی دارم و خوشحالم این کابوس تمام شد و در حین
حال بگم هرگز نمی بخشم بابت بهم اندازی و ظلم اش.مادرت یک شیطان مجسم بود
اون دقیقن همین میخواست که من جلوی تو خراب کنه در حالیکه میتوانست طبق
پیشنهاد خودم اجازه بده اگر ناراضی هست از ازدواج مان همه چیز به خوبی و
خوشی خودمان تمام کنیم ول
عشق مسافت نمیشناسد .... 
عشق میانه ندارد ....
 عشق با تک تک سلول ها معنا می شود ... 
عشق حرارت دارد .... حرارتی در قلب که به همه اعضا نیرو میدهد در خدمت معشوق 
وقتی حاضر باشی خار در چشمت برود ولی اخم چشم معشوق را با آزردنش نخواهی 
وقتی چادر شرم و حیای یک فرشته در هوای داغ گناه را باور نمیکنی ... 
وقتی پایین بودن سر یک پسر سربلند، همیشه برایت تعجب است ... 
من که میدانم
 من که میدانم همه وجودشان عشق است و احساس ..... 
من که میدانم اگر شیرینی بندگی را چشیدی دی
بغض صد عشق، گره خورده به پیشانیِ منعطشِ چشمِ تو را داشت، پریشانیِ منحلقه در حلقه شکوفا شده ای در چشممبه تو هر گز نرسد دستِ زَمستانیِ مننازِ انگشت بِباران و ، سه تاری بنوازبا ترَک های به هم بسته ی پیشانیِ منبس که بر قبله ی چشمت به نماز افتادمتَرَک افتاده به مینای مسلمانیِ منپلک بر هم بگذاری تو اگر...، می میرمنفسی بیش نمانده ست به ویرانیِ منشبی از پنجره ی خانه تماشایم کنتا ببینی غمِ جان کندنِ پنهانیِ من...سید محمدعلی رضازاده
گریه ی درنیمه شب چاره برای مشکل است/حس آرامش سحرها آن نیازدردل است/باوضو سجاده ات راپهن محرابی نما/گنج شیرین عنایت ازبرایت حاصل است/وصل کن این گوهرجان بروجودکردگار/هرنمازت باولایت نزدایزد کامل است/گوشه چشمت زاشک عاشقیها ترشود/کن دعا وقت اجابت ازخدای عادل است/یادکن ازمصطفی واهل بیت اطهرش/معنویت رافراوان اندرآنجا نازل است/ازبرروز ظهورحضرت صاحب زمان/گریه های نیمه شب بهر وجودش عاجل است/
ای نگاهت از شبِ «باغ نظر»، شیرازتردیگران نازند و تو از نازنینان، نازترچنگ بردار و شب ما را چراغان کن، که نیست-چنگی از تو چنگ‌تر، یا سازی از تو سازترقصه‌ گیسویت از امواج تحریر «قمر»هم بلندآوازه‌تر شد، هم بلندآوازترگشته‌ام دیوان حافظ را، ولی بیتی نداشت-چون دو ابروی تو از ایجاز، با ایجازترچشم در چشمت نشستم؛ حیرتم از هوش رفتچشم وا کردم به چشم‌اندازی از این بازتراز شب جادو عبورم دادی و دیدم نبود-جادویی از سِحر چشمانِ تو پُراعجازترآن که چشم
یاد داری گفتمت یک داستان ... قصه ای بود از زمانی باستان !
زآن همه همکار خوب و خوش سخن ... از اداری گفتم و تولید و فن
صادقی و جانفدا را یادت است ؟ ... زآن همه یاران بگو کی یادت است؟
از حسین سالم و هادی بگم .... زآن دو مانده یاد و یک دنیای غم
مابقی هستند و برخی رفته اند ... بهر خود یار دگر بگرفته اند
گفت با من هر چه آمد بر دهان ... آنکه رفت و شد ز آن نا محرمان
چون منافی جای رکنی را گرفت ... طراحان فرمان تولید را گرفت
بخش مالی را اصیلی حاکم است ... واحد ممتاز هم با خ
چقدر سخته زندگی با کسی که یه زمانی عاشقش بودی و حالا از چشمت افتاده
چقدر سخته نتونی ببخشیش
چقدر سخته دیگه نتونی بهش اعتماد کنی...
چقدر سخته دیگه دروغاش و باور نکنی
وقتی بهت میگه دوست دارم دیگه دلت نلرزه....
چقدر سخته زندگی کردن با تمام این سختی ها...
این پست واسه اون سایه های وبلاگمه که لایک میکنن نه نظر میدن....د اخه وا مونده نظر دادنش ایمیل نمی خواد راحت میتونی نظرت رو بگی.....هرگونه انتقاد پذیرفته می‌شود....نقطه هم بزاری راضی ام
اگر اومدی و نظر ندادی و من ندیدم الهی تو بمیری من نمیرمسر قبرت بیام پارتی بگیرمالهی سرخک و اوریون بگیریتب مالت و بلای جون بگیری...االهی از سرت تا پات فلج شهکمرت بشکنه,دستت کبودشهالهی حسبه و MS بگیریسره راه بیمارستان بمیریالهی خیر نبینیالهی کور بشی چشمت نبینهبمیر
می شود شبِ عاشورا چند ساعت در روضه نشسته باشی و نَمی به چشمت ننشیند و می شود در یک روز کاملاً عادی، در اداره، وسط نوشتن یک مقاله، یکهو و بی مقدمه دست از تایپ بکشی و های های بزنی زیر گریه.
 
+ کآشوب - دبیر مجموعه: نفیسه مرشدزاده
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدیعبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدیآن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان راوقتی غریبانه می‌رفت بی‌یار و یاور ندیدیآری در آوردن تیر بی‌دست از دیده سخت استامّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدیحیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دستیا بُهت ناباوری را در چشم مادر ندیدیشد پیش تو ناامیدی تیر نشسته به مشکتمثل من اطراف عشقت انبوه لشکر ندیدیبر گودی سرد گودال خوب است چشمت نیفتادچون چشم ناباور من دستی به خنجر ندیدیدلخ
زنهار از آن تبسم شیرین که می کنی...
چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
طعم دهانت از شکر ناب خوشترست
زنهار از آن تبسم شیرین که می‌کنی
کز خنده شکوفه سیراب خوشترست
شمعی به پیش روی تو گفتم که برکنم
حاجت به شمع نیست که مهتاب خوشترست
دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان
امشب نظر به روی تو از خواب خوشترست
در خوابگاه عاشق سر بر کنار دوست
کیمخت خارپشت ز سنجاب خوشترست
زان سوی بحر آتش اگر خوانیم به لطف
رفتن به روی آتشم از آب خوشترست
ز آب روان و سبزه و صحرا و لاله
ای که در بَرَم نیستی
شبت چگونه گذشت؟
شباهنگام به من اندیشیدی؟
کمی آه کشیدی؟
اشک در چشمت حلقه زد،
آماده گریه شد آیا؟
زندگانیِ بی تو چه ذوقی دارد؟
غذا و سخن و هوا چه معنی دارد؟
که من در گوشه‌ی دور از این جهان
گم شده و بر باد رفته‌ام...!
| غاده السمان / ترجمه: سعید هلیچی |
وقتی غبار پیش رو می‌نشیند و دوردست‌های جاده مقابلت آشکار می‌گردد، می‌توانی بی هیچ دغدغه‌ی گمراه شدن یا زمین خوردن مسیر را بدوی. وقتی افق پیش رو فراخ است، رفتن نه رنج که اکتشافی دم به دم است. وقتی روشنای خورشید در دور دست‌ها چشمت رو می‌سوزاند این امید است که در تو جریان می‌یابد. حرارت این خورشید امید بخش هزار بار تقدیم شما باد.
وقتی غبار پیش رو می‌نشیند و دوردست‌های جاده مقابلت آشکار می‌گردد، می‌توانی بی هیچ دغدغه‌ی گمراه شدن یا زمین خوردن مسیر را بدوی. وقتی افق پیش رو فراخ است، رفتن نه رنج که اکتشافی دم به دم است. وقتی روشنای خورشید در دور دست‌ها چشمت رو می‌سوزاند این امید است که در تو جریان می‌یابد. حرارت این خورشید امید بخش هزار بار تقدیم شما باد.
فلفل از بوسه های تو می روید
شعر از لبان من
قانون عشق چنین است
باید گذر کنم
" معصوم و پاک تر زِ سیاووش از شعله زار جنگلِ مژگانت "
اما دریغ و درد
کس با من این نگفت
کز نی نی سیاه دو چشمت حذر کنم
فلفل از بوسه های تو می روید
شعر از...
| نصرت رحمانی |
من و علیرضا نشستیم پشت در آزمایشگاه منتظر تکنسین. بچه های ارشد کلاسشون ته راه روهه و الآن تموم شدن. هر کدوم که رد میشن بر و بر منو نگاه میکنن. میگم علی؟ صورت من چیزی شده؟ 
میگه فکر کنم فیلر زدی
_آقا من اصلا نمیدونم فیلر چیه... 
+اگه منظورت آرایش و ایناس، شرمنده من یه کمی کوررنگی دارم متوجه نیستم... فقط فکر کنم مثل همیشه خط چشمت رو داری
_من تو عمرم یک بار هم خط چشم نکشیده ام! حالا بیخیال اینا بشو... منظورم عیب وایراده! میگم نکنه چیزی شده؟ چرا هر کی رد م
غزال جان نصیری می‌گفت: آرزو مثل ستاره قطبی است، خواسته‌ها مثل فانوس دریایی، سوار قایق نیازها بشو به سمت ایستگاه بعدی*، فانوس دریایی بعدی، در حالی‌که چشمت به ستاره قطبی است که راه را گم نکنی.
حالا من هر چی می‌خواهم یک آرزوی بزرگ خلق کنم (می‌گفت اگر آرزو ندارید، خلق کنید) هی چک می‌کنم و می‌بینم که خواسته است، نکند تبدیل کردنش به آرزو برای کتمان مسئولیت باشد؟
* حتی این قدر مسیر را پله پله ترسیم کن که برسی به گام بعدی، همان قدری که head lamp جلوی
سینما رفتن یک قابلیت کم اهمیت و کوچکی هم دارد و آن این است که وقتی پوستر فیلمی که در سینما دیدی را پشت شیشه کلوپ میبینی یا تلویزیون آن را پخش میکند یا تبلیغاتش توی سایت ها به چشمت می خورد یک عالمه چیز برایت تداعی می شود. مثل آنکه آن روز وقتی داشتی می رفتی سینما پیاده بودی یا اسنپ گرفته بودی. تنها بودی یا نه. قبلش خوشحال بودی یا ناراحت. بعدش راضی بودی یا خنثی. توی سالن تا چه حد کیف کرده بودی. یک جور تداعی لذت بخشی ست.
مثلا حالا که دارد تلویزیون به و
جدا شمایی که متاهل هستی چجور بیس چاری وجود همسرت رو تحمل میکنی؟
عاخه فکر کن وقتایی که ازش دلخوری کمِ کم باس چهار پنج ساعت تنها باشی تا باخودت حلش کنی،اونوقت هی چشمت به چشمش می افته‍♀️
یا اصلا اون وقتایی که حوصله عالم و ادم که پیشکش حتی حوصله خودت رو هم نداری،چطور وجودش کنارت تحمل میکنی؟
اصلا اون وقتای تنهایی دلچسبت چی؟مفتی اونا رو هم از دست میدی :|
خلاصه که از این زاویه تاهل خیلی سخته،همین زاویه ایی که انگار یکی با چسب دوقلو میچسبونن بهت :|
پ
عرب‌ها یک اصطلاح دلنشین دارند بجای «التماس دعا». وقتی کوله‌ات را بسته‌ای و می‌گویی عازمم؛ فی‌الفور دعا را گردنبندی می‌کنند و می‌اندازند گردنت تا پای هر عمود، هر وقت چشم‌هایت پر اشک شد، دلت شکست، چانه‌ات لرزید، دستت به ضریح رسید، چشمت به گنبد افتاد، دست بکشی روی گردنبند و یادشان کنی. عرب‌ها بجای التماس دعا، لطیف و شاعرانه می‌گویند«اقلدک الدعا»*. تو هم در جواب بجای «اگر لایق و قابل باشم چشم» باید بگویی «و انت من اهل الدعا» یعنی تو هم د
در روایتی می خوانیم، هنگامی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد آیه ی 54 سوره مائده سؤال کردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست خود را بر شانه ی سلمان فارسی نهاد و فرمود: «منظور از این یاران، هموطنان این شخص هستند».سپس فرمود:«لَوْ کانَ الدَّینُ مُعَلَّقاً بِالثُّرَ یّا لِتَناوَلَهُ وِجالٌ مِنْ اَبْناء الْفارْسِ: اگر دین به ستاره ی ثریا بسته باشد و در آسمانها قرار گیرد، مردانی از فارس آن را در اختیار خواهند گرفت («نورا
این لحظه را زندگی کن...زمانی برای زندگی کردن هست و زمانی برای مردن.آن ها را باهم قاطی نکن، وگرنه هردو را ازدست خواهی داد.هم اکنون، با تمامیت و شدت زندگی کن و وقتی که مردی،آنوقت به تمامی بمیر. بخش بخش نمیر:یک چشمت بمیرد و با چشم دیگر به اطراف نگاه کنی؛یک دست بمیرد و با دست دیگر دنبال یافتن حقیقت باشی!وقتی می میری، با تمامیت بمیر. و تعمق کن که مرگ چیست.ولی هم اکنون، وقتت را برای چیزهایی که در دوردست هستند تلف نکن:این لحظه را زندگی کن
قلم را برمی‌داری و می‌بری روی کاغذی که از دیشب آماده‌اش کرده‌ای و در جیب گذاشته‌ای و با خودت به حرم آورده‌ای.
آورده‌ای تا بنویسی، که چه دردهایی داری و چه رنج‌هایی می‌بری، و درمان بخواهی از کسی که روبروی ضریحش نشسته‌ای. بنویسی و آن را از شبکه‌ی ضریح بگذرانی و بنشینی به انتظار.
هنوز اولین واژه را نوشته‌ای و ننوشته‌ای، نگاهت می‌‌چرخد و چشمت می‌افتد به کسی که خاموش و ساکت، گوشه‌ای ایستاده و به ضریح خیره شده است.
چشم از او نمی‌گیری
مروا
 
 
مثلا با حال خوب بیدارشی وروزتو شروع کنی.
 
قطعه مورد علاقتو گوش کنی.
 
روی نیمکت دلخواهت توی پارک بشینی چشماتو ببندی وعطر پاییزو نفس بکشی .
 
ورزش کنی و مردمو دوست داشته باشی...
 
مثلا توی پیاده رو از دختربچه غریبه عکس بگیری ودلت بره برای لبخند ونگاهش ...ببوسیش.
 
و قطعه مورد علاقتو گوش کنی.
 
به هوای خرید گل نرگس بری گل فروشی ولی چشمت خیره کاکتوسا بشه...
 
مثلا آشپزی کنی و دست پختتو دوست داشته باشی  .
 
غروب پیاده روی کنی و با حوصله  از  دست فروش
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه وابیها و بعلها و بنیها
همیشه چشم را نمی توان از قشنگی رنگ و خوش حالتی یا قوت دیدش شناخت؛ گاهی در حالی که چشم داری _و خدا را شکر که زیبا و سالم و نافذ است_ از روی عصای سفیدی که زمین را برای دیدن التماس می­ کند، آن را می­ شناسی. چشم، وقتی پا می شود، دوست داشتنی تر و شناختنی تر است.
به چشمی که پا می ­شود می گویند: «سعی و خشیت دارد» سعی و خشیت رنگ و حالت و سلامت چشم است برای بنده خدا؛
و تو که دوربین به دست می­ گی
 
امروز روز ولادت حضرت علی اکبره. روز جوان. ما هم که اکثرمون جوونیم پس مبارکمون...
من همیشه اینقد بی دین و ایمون نبودما. یه زمانی خدا و پیغمبرو قبول داشتم. مثلا همین ولادت حضرت علی اکبر رو سال ۸۶ من مدینه بودم. رفته بودم عمره! اون سال ولادت حضرت علی اکبر و نیمه شعبان شهریور ماه بود. ولادت رو مدینه بودم و نیمه شعبان روز اول ورودمون به مکه بود و ما هم مُحرِم. نیمه شعبان طواف کردم خونه ش رو. صفا و مروه رو رفتم و اومدم و سنگ سیاه رو بوسیدم. میگن اگه اولی
ای نگاهت از شب باغ نظر، شیرازتردیگران نازند و تو از نازنینان، نازترچنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیستچنگی از تو چنگ‌تر، یا سازی از تو سازترقصه گیسویت از امواج تحریر قمرهم بلند آوازه‌تر شد، هم بلند آوازترگشته‌ام دیوان حافظ را، ولی بیتی نداشتچون دو ابروی تو از ایجاز، با ایجازتر
چشم در چشمت نشستم، حیرتم از هوش رفتچشم وا کردم به چشم اندازی از این بازتر
از شب جادو عبورم دادی و دیدم نبودجادویی از سحر چشمان تو پُر اعجازتر
آن که چشمان مرا‌تر
پشت درب خانه ات بر خاک، صورت می کشمتا که تحویلم بگیری، از تو منت می کشمبندگان مخلصت آماده ی مهمانی اندآن قدر خالی است دستانم، خجالت می کشمغفلتم باعث شد از چشمت بیافتم با گناههر چه خواری می کشم از دست غفلت می کشمکور خوانده نفسِ اماره، دلم دست علی استهرچه هم باشم مگر دست از ولایت می کشم؟!با ولای مرتضی آقای این عالم شدمبی علی یک لحظه هم باشم، حقارت می کشمدور ماندم از وطن، از صحن ایوان نجفیاد انگور ضریحش، آهِ حسرت می کشمتا که چشمم تر شود یاد لب خ
دانلود ریمیکس دیجی رهام گل عشق
سوپرایز بزرگ جوان ریمیکس ، دانلود ریمیکس دیجی رهام بنام گل عشق با متن و دو کیفیت عالی
Download New Remix Dj Roham Gole Eshgh With Text And Direct Links 320 & 128 In Javan Remix
جدیدترین ریمیکس دیجی رهام منتشر شد.
این قطغع ریمیکس موزیک، گل عشق رضا بهرام می باشد.
امیدوارم از ریمیکس لذت ببرید.
می توانید از لینک زیر نسخه ی اصلی موزیک را دانلود نمایید :
دانلود آهنگ رضا بهرام گل عشق
لطفا نظرات خود را در مورد ریمیکس جدید دیجی رهام ثبت کنید.
در صورت بروز هر
((به نام خداوند مهربان))
 
آخر شدم در این راه ، عاشق تر از زلیخا
پر دردتر ز شیرین... مجنون ترم ز لیــلا
پنهان شدم ز چشمت ، تا راز دل ندانی!
دردا که راز پنهان ، خواهد شد آشکارا...
 
*مصرع آخر تضمین از حافظ است.*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
 

 
- ما یک مـثال داریم که میگه: هرکسی را منع کردی خدا انگشت میکنه توی چشمت!  یک هفته پیش گفتم فلانی چطور همچین خطا و اشتباهی کرده و امروز دقیقا در فاصله همین یک هفته خودم همین خطا را انجام دادم.  انگار که خواب بودم یکدفعه بیدار شدم.تا حالا همچین تجربه ای داشتین؟پی نوشت: چند روز قبل دوستان توی نظرات فرمودن که خوندن وبلاگ توی
گوشی سخته و این مشکل در قالب واقعا حس می شد، برای همین از کاربلدترین
سایت در زمینه طراحی قالب کمک گرفتم و یک قالب ساده و بنظر
«آگاه باش که در حلالِ اموال حساب است و در حرامش عقاب و در شبهاتش عتاب، پس دنیا را پیش چشمت برابر مرداری قرار بده که به وقت ناچاری و ناگزیری از آن برگیرند... تو هم به کمترینِ کفایتت از دنیا برگیر، که اگر حلال بود، زهد ورزیده ای و اگر حرام بود تو را عتاب و عقابی نیست...»
 
+ حاء. سین. نون - سید علی شجاعی
آخر شب خوابت که می آید نتوانستنی از جنس پیری به سراغت می آید،شبانه روزی که هدر رفت،عمری که آب رفت. هر چه قدر تلاش می کنی قلم،عصای دستت شود تو و قلم با هم زمین می خورید. چشمانی که صبح بی دلیل باز شده بودند آخر شب با دلیل بسته می شوند، دلیلش می شود خستگی یا همان زندگی. به دنیا می آییم تا از دنیا برویم، از خواب برمیخیزیم تا دوباره بخوابیم، این همان صفر شدن سیصد و شصت درجه است. می گویند شب را مایه ی آرامش قرار دادند، آرامشی که در بیداری به دنبالش بودی
از روزهای رفتنت پاییزتر بودم
از شمس های دیگرت تبریزتر بودم
باران اگر آنسوی شیشه داشت می بارید
این سوی شیشه بی هوا من نیز، تر بودم
یک شب اگر دستت به تار موی من می خورد
از نغمه ی داوود شورانگیزتر بودم
شاید اگر یوسف به قلبم فرصتی می داد…
از تیغ چاقوی زلیخا تیزتر بودم
شاید تمام چشم ها را کور می کردم
شاید که از قوم مغول چنگیزتر بودم…
یک مزرعه اندوه در من مانده… حقم نیست
من با تو از هر دشت حاصلخیزتر بودم
رسم بزرگی را به جا هرگز نیاوردی!
از هر کس و نا
این کاخ آرزوها چیست ...که از بچگی زحمت ساختنش را میکشی ...دیوار هایش را محکم میکنی مبادا فرو بریزد ...هر شب به بلند تر شدنش فکر میکنی ...روزی نیست که در پی جلال و شکوهش ندوی ....لحظه ای نیست که آیینه کاری هایش حواست را پرت خودشان نکنند ...ثانیه ای نیست که از پله هایش پایین و بالا نکنی ...اتاق هایش را یک به یک باز نکنی و داخلشان سرک نکشی ...لحظه ای نیست که راه نروی و تمامش را با عشق،قرین نکنی ....این کاخ آرزوها چیست که انقدر به پایش "عمر" میگذاری،اما نیمه های
یکهووو هوای کربلاا را میکنی...
دلت آشووب میشود..
درست لحظه وداع از حرم، گوشه ای را پیدا کرده بودی که طلایی گنبد توی چشمت باشد.
بتوانی هی نگاه کنی و هی اشک بریزی و التماس کنی که مباداااا چشم هایت دیگر.... 
وسط اشک هایی که بی اختیار بر روی صورت  پایین میاید خادم سیاه چهره و بلند قد حرم را دیدی که با حرکت دستش همه آدم هایی که کنارت ایستاده بودند را حرکت میداد که اینجااا محل توقف نیست. حرِّک خانوووم...
دلت میخواست زمان بیشتری طول بکشد تا به طرف تو بیاید
پیداش کردم. همونی که تو روزای دلگیر سال 96 گوش میدادم و سعی میکردم خوب باشم. سعی میکردم لحظه به لحظه ی این آهنگ بیکلامو تو ذهنم حفظ کنم و زندگی خودمو،آینده ی خودمو تصور کنم.
بهش گوش دادم و یاد این افتاد که چقدر قوی بودم.
اون روز وقتی یهو جلو روم ظاهر شد و دیدمش یهو اشک تو چشام جمع شد، انگار یادم انداخت یادم رفته قوی بودنو. اون شب وقتی کنار ذ نشسته بودم و هندزفریشو تو گوشم گذاشته بود رفتنشو تماشا کردم و گفتم این آخرین باریه ک ب خودت اجازه میدی اینج
دانلود رمان درخیابان دوبلین 
کجا ؟اسبو که دیگه نفهمیدم کی آورد دستمو گرفت منو سمت اسب  برد عین یه دختر بچه بلندم کرد سوار اسب شدم ، خودشم اومد سوار شد  وبا خنده رو به خانواده ام گفت :-داوود هستن ، از بودن با شما امشب معذورم سهراب چشمکی زد وگفت :-ارباب اینه رسم مهمون داری ؟دست اهورا دور کمرم بود 
با لبخند گفت :-میرم با خانومم ماه عسل از حرفش گونه هام  رنگ با ختن وسرمو انداختم گیسو با ذوق گفت :-چشمت روشن ارباب کمند هم ظرف زغال دستش بود اسفند دود
لعنت به هر فرض و دلیلی، کم میشدم از چشمت،از یاد
لعنت به دانشگاه ملی، لعنت به دانشگاه آزاد
لعنت به چشمان حریصم کام دلم را شور کرده 
چون سیل از چشمم به پا شد از دست چشمان تو فریاد
ای کاش شعرم را نبیند ای کاش شعرم را نخواند
لعنت به استاد عزیزی که شاعری را یاد من داد
هابیل و قابیل وجودم روی تو روی جنگ دارند
ای کاش یا دل داشت یا عقل، از اولش این آدمیزاد
هر لحظه نوشیدم دوفنجان دمنوشِ درد و غصه گفتم
لعنت به نزدیکان هر کس از دوری ما میشود شاد
من لحظه های
اولین بار توی یک مسابقه دیدمش؛ آمده بود تا از سازه ام عکس بگیرد. دومین بار در اختتامیه ی همان مسابقه دیدمش؛ داشت یک سازه درست میکرد. سومین بار در جشن فارغ التحصیلی بچه های نمونه دولتی دیدمش؛ یادم نیست چکار می کرد شاید عکس می گرفت. چهارمین بار همین دیروز دیدمش؛ داشت بازی های فکری یاد دیگران می داد در نمایشگاه بازی های فکری.
چهار بار بیشتر ندیدمش. زیاد زیادش شاید پنج شش کلمه با هم حرف زده باشیم. اما فکر می کنم از آن آدم هایی است که از دور خیلی به
دیروز از تایم کلاس زبان تا همین موقع ها بیرون بودم،شاید برای چند ساعتِ کوتاه پنجره ی فکر کردن به تورو گذاشته بودم پایین تو تسک بار.م.ع هم خوب رانندگی میکنه،عصر خوبی باهاشون داشتم ف.ح و م.ش هم که همراهان همیشگی.فیس من همون شلخته پلخته و داغون.
من حیرونم اخه چطور قده موسی کو تقی ای که میاد رو سیم های برق خیابون تون میشینه هم پیش چشمت ارزش ندارم.میدونی،راستش دیگه نمیخوام بیشتر از این خودمو اذیت کنم،نه که دیگه دوستت نداشته باشم!دارم خیلی هم دارم ا
کلیک کنید
9
[ T y p e h e r e ]
همسایهی پری
خجالت بکش دخترتو مگه نمیگی نامزد پسر عموت «: پرینازمتعجب گفت
هستی اونوقت چشمت دنبال پسر مردمه....؟
-واسه سرگمی که بد نیست....!درثانی، اون نامزدم نیست و به زور ازمن
بله رو گرفتند، خودشون بریدندودوختند وکف زدند، و به خودشون آفرین
گفتند، امیر با قد یه وجب و نیمی اش حالم رو بهم میزنه، تو که می دونی
من چقدر ازمرد های قدکوتاه بدم میاد، کنار هم مثل فیل وفنجون
هستیم....! بالاخره یه روز حالشو میگیرم ....من دیگه باید برم داد
بسم الله
از جمله فرهنگهای مسخره مون اینه که به محض اینکه خبری از بچه بشه شروع میکنن به پرسیدن اسمش حالا اصلا معلوم نیس دختره یا پسر،برای خودشون اسم هم انتخاب میکنن. تازه مورد داریم میگه شما هرچی میخوای بذار، ما فلان اسم صداش میکنیم!
بنده خدایی از اقوام رو سین جیم کرده بودن که اسم بچه ت رو چی میخوای بذاری و گفته بود محمد حسن، اونم به خاطر دل حضرت زهرا.س. که گفته بودن نام حسن غریب هست. 
کل خاندان تا هفت پشت غریب تر زنگ میزدن که حالا محمد حسن شد اسم
چه خوب می شد اگر بعد از این بهانه نگیرم
سراغ هیچ کسی را در این زمانه نگیرم
چه خوب می شد اگر بی خیال خاطره بودم
که دسته دسته گل از دست رودخانه نگیرم
سرم به کار خودم باشد و خیال بلندم
چنان که هیچ سری را به روی شانه نگیرم
دلم گرفته چه می شد که بی تو دلخوشی ام را
از این انار ترک خورده، دانه دانه نگیرم
مرا ببر به همان کوچه، قول می دهم این بار
گلوی نازک گنجشک را نشانه نگیرم
اگرچه فاصله ها زیر پای راه نشستند
که دست های تو را باز کودکانه نگیرم
به رغم این ه
چند نفرتون خواهر زاده و برادر زاده دارین؟؟
میخوام ببینم هم درد  دارم یا نه:))
میری با کلی ذوق یه وسیله برای خودت میخری ،نوه ی نامبرده خوشش میاد و لوس لوسی میگه:من اینو ببرم خونمون؟:|
مخالفتم کنی انقدر جیغ جیغ میکنه که آبروتو میبره..
یا یهو میبینی دفتر قدیمیت که کلی خاطره و متن قشنگ نوشتی و حکم گنجینه داره برات ..برگه هاش صورت موشک از جلو چشمت رد میشه:/
مثلا دوستای دانشگاه برا تولدم یه عروسک ناااااز خریده بودن خیلی خوب ازش  مراقبت کردم  تا اینکه
چه بهار دلگیری...اصلا بهار همیشه دلگیر بوده، نمیدونم چرا بقیه انقدر ذوق اومدنش رو دارن‌.چه ذوقی داره شروع یه سالِ دیگه بدونِ تو؟!
چقدر رنگ سبزِ این روزهای شهر تو چشم میزنه و حالمو بد میکنه‌.
راستی بهت گفته بودم فصل بهار اذیتم میکنه؟ بهار هیچوقت مالِ من نبوده، درست مثل تو.
اگه یه روز خواستی بیای، بهار نیا.... پاییز بیا، وقتی دارم پا به پای طبیعت برات میبارم بیا، وقتی امید مثل پرنده ها از دلم کوچ میکنه بیا، وقتی هوای دلم ابری و تیره است بیا‌.
بذا
امروز فهمیدم وقتی میام و اینجا مینویسم(فقط اینجا)دلم آروم میشه.
بهم میگه تو خودت خودتو عذاب میدی خودت همش چیزای بی ارزش بزرگ کردی پیش چشمت،آدمای بی ارزش اتفاقای بی ارزش.
درست میگه.
گفت بشین کتابای نخونده ت تموم کن بیا برامون از جذابیت هاش بگو،بیا بگو کدوم خط و کدوم صفحه ش تورو تحت تاثیر قرارداد!
بیا برگرد به خودِ قبلیت؛
خودِ هفته ی قبلُ و ماه قبلُ و سالِ قبلت نه!خودِ سالها قبلت!
خودِ سرخوشُ و شادت خودِ خودت!
اینکه این همه توانمندم تحسین برانگی
استاد #فاطمی_نیا(دامت برکاته) :
 
زمانی که ازدواج کردم کادوی ازدواجم تابلویی بود که پدر با دست خود نوشته بودند به عربی با این مضمون که:
 
*بپرهیز از ظلم به کسی که یاوری جز خدا ندارد. این جمله‌ای است که اباعبدالله(ع) در لحظه آخر زندگی بر لب آوردند.*
یکی از علما وقتی این تابلو را دیدند، گفتند این را حاج آقا به خاطر همسرشان نوشته‌اند که همیشه در ذهنشان باشد چون یک زن در منزل شوهر همه داشته‌اش را می‌آورد و باید بدانیم جز خدا پناهی ندارد و نباید به‌
همه فکر و ذکرم اینه که اگه برم پیشش قبولم میکنه؟
اصلا تلفن رو جواب میده؟؟
واقعا حاضره بازم همکاری کنیم؟؟با گندی که زدم هنوزم به توانایی هام اعتقاد داره و من رو باز هم آدم با استعداد و باهوش خطاب میکنه؟؟؟
 
 
راستی تابستون رو به اتمامه و از قولی که داده بود.....بله هیچ خبری نشد هیچی دلیلش هیچ معلوم نیست...
 
بار آخر به شدت عصبی بود...
 
همه ی این ها یه تلنگر به من بود..که چرا یک دهم این حجم از نگرانی رو برای مقبولیت پیش خدا ندارم....شرمم باد!!
 
از خود وا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها